سخنراني حضرت آيت الله رشاد در همايش طليعه داران ظهور
مقصد عالی حوزههای علمیهی خواهران، تربیت طلايهداران ظهور
سخنرانی در همايش طليعهي حضور، تهران، مصلا، 6-11-94
بسماللهالرحمن الرحيم
أعوذ بالله من الشیطان الرّجیم
«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (روم: 21)
به اردوگاه نورانی حضرت حجت (ارواحنا له الفداء) خوش آمدید. امیدوارم این طلیعهی حضور به طلیعهی ظهور بپیوندد.
تفاوت کلیدی نقش طلاب برادر و خواهر
ميان حضور برادران در اردوگاه حضرت حجت(عج) یعنی حوزه، و حضور خواهران در این اردوگاه، تفاوت ظریفی وجود دارد، و آن این که: هرچند هر دو دسته اشتراک مقصد دارند، و مقصد سربازی حضرت است و همگي سربازان آن بزرگوار میشوند، اما تفاوت كاركردي ظریفی بين اين دو حضور هست. گرانیگاه سخن امروز حقیر در همين نكته خلاصه ميشود. برادران حضور پيدا ميكنند كه تنها سرباز آن حضرت شده باشند؛ اما خواهران در اين اردوگاه حضور ميیابند كه علاوه بر سربازي، سربازپروران صالحي برای آن بزرگوار باشند. نقش اساسی و متفاوت خواهران طلبه کسب صلاحیت برای تربیت سرباز طراز جهت جبههي آن بزرگوار است. اگر رسالت اصلی کسب کمال برای تبیت سرباز طراز است، قهراً خودْ بايد سرباز طراز و سربازپرور طراز بار ببایند؛ پس خواهران در اين اردوی مبارک و منور حضور مييابند كه به مربیان طراز برای تبیت متربیان طراز بدل شوند. واین رسالت رسمی و غایت قصوای طلبگی خواهران است، و زنهار و مباد که در میانهی راه، مقصد گم شود.
مبنا و مقصد حوزههای علمیه خواهران
در کار فهم صائب و جامع حقايق و مقاصد، اول قدم: فهم صائب و جامعِ مباني و منطق آنها، و گام دوم: التزام به كاربست صحيح و جامع مباني و منطق در مسیر دستیابی به آن حقايق و مقاصد است. شرط توفيق، این است، اگر به جز این شیوه، مسیر را طی کنیم ره به مقصد نخواهیم برد و طریقت به حقیقت پیوند نخواهد خورد. بنده امروز در صدد هستم در این بحث کوتاه پرتوی بیافکنم: اولاً به مبنای طلبگی خواهران، ثانیاً منطق طلبگی خواهران، وثالثاً مقصد طلبگی خواهران. و بدون شناخت این مبنی و منطق به مقصد منظور از طلبگی دست نخواهیم یافت. به نظر ما برنامههای حوزههای علمیهی خواهران نیز باید با مبنایی که عرض خواهم کرد و طبق منطقي که بیان خواهم داشت، و برای مقصدی که خواهم گفت تنظیم گردد.
يك پرسش اساسي
يك پرسش اساسي در حوزهي حقوق و اخلاق عرصهی خانواده و مناسبات بین زن و مرد مطرح است مبني بر اينكه زن و مرد چه نسبتي با هم دارند؟ دنيا اين پرسش را غلط طرح ميكند و پاسخ غلط نيز به اين پرسش غلط ميدهد. پاسخ به پرسش غلط با التزام بدان حتماً غلط خواهدبود و نميشود پرسش نادرست و پاسخ درست باشد. ممكن است پرسش درست مطرح شود و احياناً پاسخ درست نباشد، نوعاً وقتي پرسش خوب و درست طرح شود، نوعاً و غالباً پاسخ درست را هم در پي دارد. اينكه زن و مرد را بسنجيم بر اين مبنا كه كدام برتر و كدام فروتر هستند، پرسش غلطي است. به همين جهت هر پاسخي به اين پرسش و با تحفظ بر آن و درستانگاشتن اصل پرسش، ارائه شود بیگمان غلط است.
پرسش درست در اين خصوص آن است كه: «زن و مرد چه نسبتي با هم دارند؟» و پاسخ صحيح آن است كه اين دو عنصر نسبت مكمل به هم دارند و هريك بدون ديگري ناقص است و هر دو با هم (آنگاه كه كامل باشند) ثمربخش هستند و ثمر آن نيز تربيت انسان كامل است؛ بنابراين زن و مرد مكمل هم هستند در تربيت انسان كامل. اما هريك در فرايند تربيت انسان كامل نقش الهي و تکویني خاص خويش را دارند. هيچيك نميتواند كار ديگري را انجام بدهد. چنانكه شيشه كار آهن را نميتواند و از آهن نيز كار شيشه برنميآيد؛ اما بدون آهن و شيشه خانه بنا نميشود و هريك نقش خود را دارند.
مرد رهبر است، و زن رهبرپرور است
برداشت بندهي طلبه بعد از پنج دهه طلبگي و انس با معارف وحیانی اين است كه براساس فرهنگ وحي که تاريخ عيني اولیاء الهي نیز آن را تایید میکند: زن مربي و مرد مدير است؛ مرد رهبر است، و زن رهبرپرور است. اين نكته را از آيات الهي و روايات به وضوح ميتوان فهم كرد، و اين حقيقت در عينيت حيات انبياء و اولياي الهي نیز جريان دارد. به عنوان نمونه به اجمال به تفسیر یک آیه اشاره میکنم: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (روم: 21) اين آيه به دنبال آيات ديگري است كه به ديگر نشانههاي الهي اشاره ميكنند. قرآن در سوره روم به چندین از آيهها و نشانههای عظیم الهي ياد ميكند، ازجمله عظمت آسمان و اختلاف السنه و مواردي ديگر. در اين سوره طی چندین آیه هشت دسته از نشانههای مهم الهي را بيان ميفرمايد كه يكي از آنها نيز در همين آيه بيست و يكم راجع به آیتیت خلقت بانوان است. ميفرمايد خدا را چگونه بشناسيم؟ نظاره كنيد به عظمت آسمانها و زمين؛ خدا را چگونه بشناسيم؟ تفكر كنيد در فلسفهي زبان، نسبت ذهن و زبان و نقش زبان در انسانيت انسان كه در عظمت موازي با اصل خلقت انسان است. آغاز سورهي الرحمن «خلق الانسان» و «علمه البيان» در عرض هم قرار گرفته است. از آيات الهي خلق زبان و اختلاف زبانهاست. باز از آيات الهي خلق زنان است.
«نفس» يكي است اما «نقش» متفاوت است
ميفرمايد از بزرگترين آيات الهي آن است كه زن را از خودتان آفريد؛ نفستان يكي است. با اين وصف ديگر اين پرسش جايي ندارد كه زن برتر است يا مرد. نفس يكي است ولي نقش متفاوت است؛ زن مايهي سكون و ثبات حيات شما خواهد بود. بين شما دو ركن و دو پيوند نهاد، پيوند مودت (عشق) و رحمت (گذشت) اولي موجب پيدايش پيمان ازدواج و دومي موجب دوام و پايايي اين نهاد ميشود. بشريت به قرار نميرسيد اگر خدا زن نميآفريد.
البته مسئله پيچيدهتر از آن است كه در اين لحظات كوتاه بتوان آن را شرح كرد. قرآن كريم تصريح و تأكيد ميفرمايد كه مسئله پيچيده است. ما گفتيم كه فلسفهي خلقت زن كدام است و ضامن پيدايش و پايايي نهاد خانواده چيست (مودت و رحمت)، ولي مودت و رحمت دو نعمت و موهبت عظيم هستند، زيرا مزد همهي پيامبران مودت است، مودت ذيالقربي؛ زيرا كه عظمت همهي انبياء و اعظم انبياء و به خصوص خاتم آنان اين است كه او رحمت للعالمين است. مودت و رحمت موهبتهاي عظيم الهي هستند كه در اين نهاد هم بين دو عنصر و دو نيمهي انسان، پيوند برقرار كرده است و قرار را ضمان شده است. اين مسئله بسيار پيچيده است؛ آيه نيز تأكيد ميفرمايد كه اين مطلب ساده نيست و نيازمند به تفكر است. در اين آيههاي ديگري هست؛ به تعبير معنوي و باطني، زن آيت الهي است و آيتالله بالذات است. در ذيل همين آيه، آيات بسياري نهفته است. بايد تفكر و ژرفانديشي كرد و عميق شد تا فهم كرد كه اين آيهي الهي چه عظمتي دارد و در ذيل اين آيهي عظيم چه آيات بسيار ديگري نهفته و تعبيه شده است.
دلالتهاي تاريخ انبياء (س)
اما تاريخ انبياء و عينيت حيات اولياي الهي هم اين مبنايي را كه من مطرح ميكنم تأييد ميكند. به نظر ما انبياء نيز با همين مبنا و منطق زيستهاند. اگر به تاريخ انبياء نگاه كنيم و دلالتهاي تاريخ انبياء و نهضتهاي آنان را بررسي كنيم، به اين موضوع پي خواهيم برد. آدم بدون حوا ناقص و ابتر بود. پيامبر اسلام بي زهرا(س) ابتر بود، او فرزندان پسرش را از دست داد ولی به گواه سوره کوثر ابتر نشد، اگر زهرا نبود ابتر میشد. اگر حوا نميبود، رسول گرامي اسلام هم نبود، علي(ع) هم نبود، حسنين(ع) هم نبودند، نوح هم نبود، ابراهيم هم نبود، عيسي هم نبود. البته اگر زن نمونه است يا مثبت است يا منفي، وقتي منفي هم باشد، چونان همسر نوح، زبانزد است؛ آن حد كه خداوند به مثابه ضربالمثل در كلام خود از او ذكر ميكند. در كنار هريك از انبياء و اولياي الهي يك يا چند چهره از زنان كه نقش مربي و حامي روحي آن بزرگ را برعهده دارند و ضامن پيروزها و موفقيتهاي او هستند، حضور دارند. ابراهيم بدون هاجر، بي اسماعيل است و هاجر بايد در كنار ابراهيم باشد، ابراهيم يك حامي ميخواهد. موسي بدون يوكابد نبود، بايد يك زن باشد كه پيش از موسي به او وحي شده باشد (واوحینا الی ام موسی)، كه برو و او را در آب بيانداز و سپس سراغ فرزندت را بگير و به او شير بده كه او موسي است. بايد در كنار موسي و پيش از موسي مادري آفريده شده باشد و دامني آماده شده باشد و مستعد پروردن استعدادهاي شگفت و شگرف و لايزال الهي در فرزندی باشد. در آن دامن است كه استعدادهاي اين فرزند پرورده ميشود تا موسي بشود و فرعون را به زير بكشد. اگر تو نباشي فرعون خواهد بود و اگر تو نبودي موسي هم نبود. در كنار عيسي هم بايد مريمي باشد، اما اگر پدري نبود باكي نيست.
در آن روزگار كه يك مرد كه شايستگي پدري يك پيامبر الهي را داشته باشد وجود ندارد، اگر مریمی به عنوان مادر هست باكي نيست، چون در دامن او پيامبر خدا پرورده ميشود. چون مريم هست عيسي هست.
اول مؤمن، اول شهید، و اول مهاجر نهضت نبوی، زن!
در كنار رسول خدا اولكسي كه بايد ايمان بياورد و چتر مهر خويش را باز كند و پيامبر بزرگ الهي در زير آن چتر بيارامد و سكونت و قرار داشته باشد، بايد خديجه باشد و اول مؤمن به او بايد يك زن باشد. اول مؤمن به پيامبر يك زن است؛ اول شهيد نهضت نبوي يك زن است؛ اول مهاجر هجرت كه اساس تحولات آن روزگار از جاهليت به مدنيت اسلامي است باز هم يك زن است و در كنار تو خديجه بايد باشد، زهرا هم بايد باشد. زهرا(س) نباشد تو تنهايي. اينجا عرض ميكنم كه هرگز نام مبارك حضرت خديجه را بيآنكه بر ايشان درود بفرستيد به زبان نياوريد. انسان بسيار بزرگي است. پيامبر بسيار ايشان را دوست داشتهاند. شايد دو سه نفر بودهاند كه پيامبر به آنها علاقه بسيار داشته و از اين ميان حضرت خديجه بيش از همهي بشريت او را دوست ميداشته است. هر بار كه ايشان از حضرت خديجه ياد ميكردند اندوهگين ميشدند؛ چنانكه سالها بعد حسد عايشه را برميانگيخت كه تو ياد آن پيرهزن افتادي و اندوهگين شدي. خديجه انسان بسيار بزرگ و عظیمي است. او مادر زهرا(س) است و دامن او سيدة النساء العالمين را پروده است.
کنستانتین ویرژیل گئورگیو يك نويسندهي رومانیایی است كه كشيش هم هست، كتابي نوشته است كه حدود پنجاه سال پيش در ايران ترجمه شد به نام «محمد پيامبري كه از نو بايد شناخت». چون يك مسيحي و يك كشيش اين كتاب را نوشته و مترجم هم چندان قابل اعتماد نیست، قهراً اشتباهاتي هم در متن اين كتاب وجود دارد. من حدود چهل و پنج سال پيش اين كتاب را خواندهام. در بخشي از اين كتاب كلام بزرگي آمده است كه مربوط به داستان طرز اعدام فجیع رایج در عهد جاهليت، که آن شیوهی اعدام از سوی مشرکین مکه راجع به حضرت رسول(ص) نیز اجرا شده. ميگويد در آن زمان يكي از فجیعترين و سختترين شيوهها براي اعدام محكومان اين بود كه شكمبهي حيوان را بر سر او ميكردند و نگاهميداشتند تا محکوم دچار اختناق شود و از پادر بیاید. پيامبر اسلام (ص) نيز روزی در كنار كعبه نشسته بودند ، ناگهان جمعی سررسیدند و همين بلا را بر سر آن حضرت (ص) آوردند. البته پيامبر اسلام (ص) از این سوء قصد جان سالم بدر برد واز مرگ نجات پيدا كرد ولي خون از بيني و دهان و گوش او بيرون زده بود. پيامبر با حال نزار و نامساعدی به خانه آمد، وقتي وارد شد، زهرا(س) به محضر پدر آمد؛ نقل ميكند كه مانند مادري مهربان با دستهاي كوچكش آب ميريخت و سر و صورت پيامبر را پاك ميكرد و حضرت نوازش ميكرد و تسلی می داد. بعد اشاره ميكند كه وقتي پيامبر به جنگ هم ميرفت و خسته و زخمي برميگشت نقش حضرت زهرا همين بود. در كنار پيامبر اعظم (ص) چون خديجهاي، چون زهرايي، چون سميهاي حضور داشتند و بخشي از راز موفقيت آن حضرت دقيقاً در گرو حضور چنين بانوان سترگ و زنان بزرگي است.
دفاع از ولایت به مقیاس تاریخ
در كنار اميرالمؤمنين (ع) فاطمه بود. هرچند مدت زنان دفاع حضرت زهرا از ولايت كوتاه بود، از رحلت پیامبر اعظم(ص) تا شهادت مظلومانهی حضرت حد اکثر نودو پنج روز طول کشید، ولي این دورهی کوتاه تاريخي شد، چون کارکرد و کارایی این مدت کم به اندازهی یک تاریخ بود و در حقیقت به مقياس تاريخ توسط آن بزرگوار از ولايت دفاع شد. اولين روز ازدواج، وقتي پيامبر سراغ آنان رفت، از هر كدام پرسيد، پاسخ چه شنيد؟ «نعم العون في عبادة الله»؛ زهرا ياور علي(علهيما) در عبوديت الهي بود. اگر حسنين (سلامالله عليهما) هستند و زينب (سلامالله عليها) هم هست، هم تا كنار تشت خونین پارههاي جگر حضرت مجتبی (ع) حاضر حامی اما بود، هم تا کنار تشت راس بریدهی حضرت سیدالشهدا (ع) حاضر و حامی امام بود. زینب (س) همواره طی بیست و سه غربت حسنین (سلامالله عليهما) پس از امیر المؤمنین (ع) مایه قرار و سکون آن دو بزرگوار بود. سکونت مطرح آيه (لتسکنوا الیهم) به اين معنا نيست كه زنان از آن جهت که خانهداری ميكنند و آشپزي ميكنند، مایه سکوناند! اين آيه را نبايد اينمایه سطحي معنا كرد. سكونت در اين آيه معنايي عميقتر دارد. قرار و سکون حیات انسانها در گرو نقشآفرینی متعالی زنان متعالی است، بانوان سکاندار کشتی بشریت در تلاطم امواج تاریخند.
چرا تاريخ وامدار زهراست؟
زهرا(س) سيدة النساء العالمين است. از محضر مبارك حضرت رسول(ص) پرسيده شد كه پس چه كسي سيدة النساء العالمين است، خديجه؟ ساره؟ همسر فرعون؟ مريم؟ حضرت زهرا(س)؟ كداميك؟ فرمودند همهي آنان، اما آنها هريك سيدة النساء العالمينِ عالَم خودشان بودند، و رتبهي وجودي خودشان را داشتند، اما زهراي من سيدة النساء العالمين همهي عالمهاست.
چرا تاريخ وامدار زهرا سلام الله علیهاست؟، زيرا زهرا بيش از هر زني در تاريخ رهبر تربيت كرده است. نسل او همگي رهبران هستند. در كنار اميرالمؤمنين(ع) بود، حامي پيامبر بود و يازده فرزندش امام بودند. علماي ما در تاريخ كه اسلام و دين حق وامدار آنهاست سادات بودند و يا شاگردان سادات. اول كسي كه طلبه شد و تلمذ كرد در محضر رسول خدا(ص) بود. اميرالمؤمنين علي(ع) بود و حسنين بودند. يا خود سيد بودند يا بلااستثناء شاگردان سادات.
یک سؤال ذهنآزار!
يك سؤال تا مدتي ذهن من را هم آزار ميداد تا به جواب آن رسيدم؛ سؤال اين است كه ما ميبينيم كه يك فرد از میان مردان همانند امام ظهور ميكند و دنيا را تحت تأثير خود قرار ميدهد. از مردان چنين خدماتي برميآيد و آنان فرصتهای خاصی دارند كه چنين خدماتي بكنند و چنين موقعيتهايي را احراز كنند، اما زن چنين موقعيتها و فرصتهايي را در اختيار ندارد. كار زنان خانهداري است، بچهآوردن و بچهداري است. يك مرد وارد بازار كار ميشود، مدير و تاجر و سياستمدار ميشود و يا استاد دانشگاه ميشود و منشأ آثار چشمگيري ميشود؛ بعد زن بايد در خانه حبس باشد و در خانه مشغول بچهداري باشد؟ آيا اين دو جايگاه قابل مقايسه هستند؟
عرض كردم كه اين سؤال غلط است و هر جوابي كه به سؤالي غلط داده شود، قطعاً غلط خواهد بود. بايد سؤال را درست طرح كرد تا به جواب درست برسيم. اصلاً مگر نقش زن خانهداري است؟ نقش اصلي زن فرزندپروري است؛ خانهداري اصلاً تكليف زن نيست. در فقه ما نيز زن وظيفهي خانهداري ندارد. زن موظف به آشپزي نيست، زن موظف به نظافت خانه نيست، حتي زن موظف نيست به فرزند خود شير بدهد، و حتي ميتواند حتي در قبال شيردادن به فرزند هم كارمزد بگيرد، چون تكليف او نيست. البته عرفاً چنين است كه تقسيم كار شده و خانه يك نهاد مشترك است كه بايد اداره شود؛ اما هيچ فقيهي لااقل در ميان مشاهير نيست كه فتوا داده باشد كه زن شرعاً موظف به نظافت خانه و آشپزي و شيردادن به كودك است. البته در شرايط ثانويه ممكن است فتوا صادر شود؛ يعني زماني كه ممكن است فرزند تلف شود؛ ولي از آنجا هم نه از آن جهت است كه او مادر است، بلكه اگر غيرمادر هم ميتواند شيري براي كودك فراهم كند براي او تكليف شرعي ميشود.
پاسخ به سؤال
مسئلهي اصلي فرزندپروري است، فرزنداني كه امام بشوند. امام اگر امام شود فقط خودش هست و خودش، يكي است، اما مادر اگر دو یا سه یا چهار فرزند آورد میتواند در دامان تربیتش دو، سه، چهار امام(معصوم يا غيرمعصوم) تربیت کند؛ حسنين بپرورد، یازده معصوم از دامان عصمت او ظهور کنند. درحقيقت نقش اساسي و اصلي مادران تربيت فرزندان است كه آنها رهبران جامعه هستند. آيا ارزش تربيت فرزندي چون سيد مرتضي، مدون اول اصول فقه ما كه بيش از هزار سال است كه همگي ما بر سر سفرهي او نشستهايم و ريزهخوار او هستيم كم ارزش دارد؟ آيا نميارزد كه زن در خانه بنشيند و سيد مرتضي تربيت كند؟ آيا ارزش ندارد كه سيد رضي، مؤلف نهج البلاغه که در تاریخ و در میان بسیاری از ملل حضرت امیر را بدان میشناسند، تربيت كند؟.
شيخ مفيد شب خواب ميبيند كه فاطمهي زهرا(س) دقالباب ميكند. در را باز ميكند ميبينيد حضرت زهرا(س) است كه دست حسنين را گرفته و ميفرمايد: «يا شيخ علمهما الفقه». شيخ مفيد از خواب ميپرد، اين چه خوابي است؟ من كجا زهرا كجا؟ و حسنين كجا؟ من فقه ياد حسنين بدهم؟! تا صبح خوابش نبرد. صبح اول وقت دقالباب شد؛ در را كه باز كرد ديد مادر سيد مرتضي و سيد رضي پشت در است و ميگويد: «يا شيخ علمهما الفقه». آيا نقش اين مادر نقش كمي است؟ اگر او نباشد آيا رهبری خواهيم داشت؟ اگر او نباشد عالمی خواهيم داشت؟ علمي وجود خواهد داشت؟
آنكه گفته مادران به دستي گاهواره فرزند را دارند و به دستي ديگر فلك را ميجنبانند درست گفته است. جرج جرداقي كه گفت اي طبيعت، اي هستي، آيا ميشود همهي استعداد و استطاعت را بار ديگر يكجا فراگرد آوري و يكبار ديگر يك علي ديگر خلق كني؟ كه روزگار ما سخت محتاج مردي چون علي است! بعد خود پاسخ داد كه ديگر مادر روزگار از زادن چون علي عقيم است؛ و علي پروردهي دامان فاطمهي بنت اسد (سلامالله عليها) است. نقش مكمل مرد آن است كه مديريت و رهبري كند و نقش مكمل زن در كاملكردن هويت انسان و ماهيت انسان و نقش او آن است كه مربي باشد و رهبر بپرورد. تربیت یک رهبر تاریخساز، از سوی یک مادر، آیا به یک تاریخ نمیارزد؟
از بزرگترين مواهب انقلاب
از بزرگترين مواهب انقلاب بركتبار، پرشكوهِ مقدسِ نورانيِ اسلاميِ ما كه طليعهي ظهور است، طلوع نوراني آرمان تاسیس حوزههاي علميه خواهران است. اين مضمون بيان رهبر فرهيخته و فرهمند انقلاب اسلامي است كه بارها شنيدهايم. ما در هيچ نقطهاي از تاريخ چنين پديدهاي را نداريم. در تاريخ زنان بزرگ فراوان داريم كه تربيت شدهاند و تربيت كردهاند، اما اين سنت و رسمي كه اكنون در عهد ما پديد آمده كه به صورت گسترده و سازمانيافته و رسمي در سراسر كشور حوزههاي علميهي خواهران وجود داشته باشد و دوشادوش و حتي پيشاپيش حوزههاي علميهي برادران، به تربيت مادراني رهبرپرور و مربياني جامعهساز اهتمام كند هيچگاه نبوده است و اين از بزرگترين مواهب و دستاوردهاي انقلاب اسلامي است و آنچه من ميخواهم در اين جلسه توصيه كنم اين است كه هدف اين اتفاق عظيم را گم نكنيم.
حوزههاي علميهي خواهران را نبايد با حوزههاي علميهي برادران قياس كرد، چنانكه زن را با مرد نبايد قياس كرد؛ يكبار در تاريخ غرب اين خطا را كرد، ما نكنيم. روزي در تاريخ غرب گفت كه زن، مرد است؛ گفت زن مساوی و عين مرد است؛ يا به تعبير استاد بزرگوار ما مرحوم علامه شهيد مطهري كه تساوي بين زن و مرد نيست بلكه تشابه بين زن و مرد است؛ يعني همانگونه كه مردها حقوقي دارند و بايد به آن دست پيدا كنند، زنان هم حقوقي دارند كه بايد به آن دست پيدا كنند؛ هريك به حقوق خودشان و نه اين به حقوق آن، و آن به حقوق اين.
فمنيسم، مساوی است با انکار ارزش ذاتی زن
رادیکال فمنيسم خطاي بزرگي كرد و گفت: «زن، مرد است»؛ فمنيسم يعني زنمردانگاري و زن را مردانگاشتن، يعني ضمني و بلكه صريحاً اعترافكردن كه زن بودن ارزش نیست،بلکه زن آنگاه كه مرد شد ارزشمند ميشود. خود زن بذاتها ارزش ندارد و بايد مرد شود تا ارزشمند شود. غرب اين خطا را كرد و زن و مرد را يكسان كرد، ما اين خطا را نكنيم. مرد نقش خويش را دارد و زن نيز نقش خويش را دارد. در حوزههاي علميه نيز بايد همين اتفاق بيافتد؛ يعني بانوان و خواهراني كه به حوزههاي علميه ميآيند و در اردوگاه حضرت حجت سلامالله عليه حضور پيدا ميكنند بايد نهتنها به مثابه سرباز كه علاوه بر آن، به مثابه سربازپرور وارد حوزهها بشوند از آن خارج شوند و اگر سربازيشان مقدمهي سربازپروري باشد در حوزه حضور پيدا كنند؛ والا ما حوزههاي علميهي برادران را داريم، مجتهد ميپروريم، فقيه و مفسر ميپروريم، فيلسوف ميپروريم، تجقیقات و تأليفات انجام ميشود. ما كسر جمعيت نداريم و بنا نيست با تاسیس و توسعهی حوزههای خواهران فقط كميت حوزهها افزايش پيدا كند؛ بلكه بناست كيفيت را تأمين كنيم. بدان كيفيت و غايتي كه برادران در حوزه حضور پيدا ميكنند و براي آن نقشي كه بايد برعهده بگيرند ساخته شوند و خواهران بايد به كيفيت و غايتي در حوزههاي علميه حضور پيدا كنند كه آن غايت فراچنگ آید. ما در تاريخ بلند عهد غیبت يك چيز برای ظهور كم داريم و ميخواهيم با تاسیس و توسعهی حوزههای علمیهی خواهران همان کسری را مرتفع كنيم. و آن اين كه ما نيازمند سيصدوسيزده سردار صالح يا صحابی شایسته یکجا و «همزمان» هستيم و گمشدهی تاریخ بشر این است. تاريخ شيعه حضرت حجت (عج) اصحاب صالح كم نداشته، ولي «در زمان»، یعنی در طول قرون داشته است، نه همزمان و در یک عصر؛ طي اين چهارده قرن اولياي الهي كم نبودهاند، بسيار كساني بودهاند كه هرجند به طور ممتد اما علی التناوب در محضر آن بزرگوار بودهاند و هیچگاه همزمان سيصدوسيزه نفر نشدند كه شرط ظهور است.
گمشدهی عهد غیبت؛ سیصد و سیزده سردار صالح
این جا تیمناً متن دو سه روایت از اخبار وارده در مورد گمشدهی تاریخی فرج که حضور یکجا و جمعی سیزده سردار و صحابی است، را قرائت و اجمالا به محتوای آنها اشاره میکنم:
مفضل بن عمر، از امام صادق (ع) در ذیل آیهی 148 سوره بقره، یعنی: «أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعاً»، نقل کرده که فرمود: إذا أذن الامام دعا الله بأسمه العبراني فأتيحت له صحابته الثلاثمائة وثلاثة عشر قزع كقزع الخريف؛ فهم أصحاب الالوية، منهم من يفقد من فراشه ليلاً فيصبح بمكة، ومنهم من يرى يسير في السحاب نهارا يعرف بأسمه واسم أبيه وحليته ونسبه. قلت: جعلت فداك أيهم أعظم إيمانا، قال: الذى يسير في السحاب نهارا، وهم المفقودون، وفيهم نزلت هذه الآية «أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعاً»
و در خبر دیگری أبان بن تغلب، از امام صادق نقل کرده: سيبعث الله ثلاثمائة وثلاثة عشر [رجلا] إلى مسجد مكة؛ يعلم أهل مكة أنهم لم يولدوا من آبائهم ولا أجدادهم، عليهم سيوف مكتوب عليها ألف كلمة، كل كلمة مفتاح ألف كلمة، ويبعث الله الريح من كل واد تقول: هذا المهدي يحكم بحكم داود، ولا يريد بينة.
همچنین در حدیث دیگری أبي بصير، از امام باقر(ع) نقل میکند که: أن القائم يهبط من ثنية ذي طوى في عدة أهل بدر – ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا – حتى يسند ظهره إلى الحجر الاسود، ويهز الراية الغالبة.
یعنی: سیصد وسیزده نفر که بطرز شگفت و با سرعت غیرمتعارفی از نقاط مختلف جهان طی مسافت میکنند و همگی در مسجد مکه(شاید منظور مسجد الحرام باشد)، تجمع میکنند که صحابیان و سرداران سپاه حضرتند، و با فراهم شدن این عدد از سرداران صالح، نهضت حضرت (عج) از مکه آغاز میگردد.
حوزههاي علميهي خواهران امروز بايد دامن همت به كمر ببنند تا اين سيصد و سيزده سردار و صحابی حضرت را همزمان و در اين روزگار ما بپرورند، تا اسباب فرج بشریت فراهم شود، و اين نقش اصلي حوزههاي علميه است. مبادا طلبههاي خواهر تصور كنند كه ما درس ميخوانيم و الان وقت ازدواج نيست، وقت درس خواندن است!. گاهي هم با تعابیری غلطانداز و رهزن این تلقی غلط توجیه میگردد و زیبا جلوه داده میشود که: « ما با كتاب و دفتر ازدواج كردهايم »! ؛ نهخير چنين نيست؛ در اسلام هيچ مردي حق ندارد که مشارِك زتدگی زنی در قالب تشكيلِ نهاد خانوادهاي نباشد، و هيچ مرد و زني حق ندارد بيآنكه در تشكيل نهاد خانواده مشاركت كند زندگي كند. چنين كاري غلط است و اسلامی نیست. نقش منحصربهفرد تاريخي كه خواهران حضوریافته در اردوگاه حضرت حجت (عج) برعهده دارند این است. نقشي كه مطابق مشيت تكويني و تمشیت تشريعي الهي است بر ذمهی مادران صالح طراز نهاده است. مقتضای هویت مادرانهی زنان و مبتنی بر شریعت و سنت ختمی است رهبران صالح پروردن است. حضرت حجت (عج) نيازمند به سيصد و سيزده نفر همزمان است، ك«در زمان» و علی التناوب اصحاب آن حضرت بسی بيش از اين رقم بوده ولي همزمان چنين جمعي فراهم نگشته است و حل اين مهم از شما به عنوان مادران صالح و برتری برمیآید که در دامان حوزهها تربیت شده باشید و دامان قدسیتان گاهوارهی پروردن سیزده صحابی و سردار سپاه مهدوی عج گردد؛ این رسالت مهم برعهدهی شماست. بايد بگوييم كه فرج همهی بشريت در رهن ظهور حضرت حجت (عج) است و ظهور حضرت (عج) در گرو تربیت همزمان سيصد و سيزده صحابی سردار است و تامین سيصد و سيزده سردار صالح، در گرو تربيت همزمان مادران طراز و صالح است كه بايد حوزههاي علميه خواهران تربيت كنند. پس كليد فرج به دست مادران صالحه است كه بايد حوزههاي علميه تربيت كنند. مبادا رسالت عظيم و غايت قصوي حوزههاي علميه خواهران را فراموش كنيم. غايت حوزههاي علميه بايد پشتيباني از نهاد خانواده و تربيت مادراني باشد كه ديگر مادران را تربيت كنند و فرزنداني را بار بياورند كه رهبران جامعه باشند و سربازان ظهور و بتوانند عهد ما را انشاءالله به عهد ظهور پيوند بزنند. اگر چنين نشود به نظر من حوزههاي علميهي خواهران فلسفهي خود را از دست داده است، و نه حوزههاي علميه كه خلقت زن فلسفهي خويش را از دست داده است. فلسفه و غايت قصواي خلقت زن، تربيت مردان مرد است كه موجب قرار و سكون بشریت ميشوند.
و البته دست یابی به چنین مقصد متعالی، جز به امداد الهی و دستگیری صاحب اصلی حوزهها ارواحنا فداه، میسور نخواهد شد.
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند.
والسلام.