728 x 90

مصاحبه آيت‌الله رشاد با خبرگزاري مهر

مصاحبه آيت‌الله رشاد با خبرگزاري مهر

چرخش چهره‌ها * لطفاً بفرماييد اصولاً چرا برخی از خواص و نخبگان به یکباره دچار تغییر در مواضع و عدول از اصول انقلاب می‌شوند؟ شما به نظریه‌ی چرخش نخبگان معتقدید؟ تعبیری در جامعه‌شناسی مطرح است تحت عنوان «چرخش نخبگان»؛ به نظر من این تعبیر، تعبیري غلط‌انداز بلکه جانبدارانه از فرایند عدول از اصول توسط برخی

چرخش چهره‌ها

* لطفاً بفرماييد اصولاً چرا برخی از خواص و نخبگان به یکباره دچار تغییر در مواضع و عدول از اصول انقلاب می‌شوند؟ شما به نظریه‌ی چرخش نخبگان معتقدید؟
تعبیری در جامعه‌شناسی مطرح است تحت عنوان «چرخش نخبگان»؛ به نظر من این تعبیر، تعبیري غلط‌انداز بلکه جانبدارانه از فرایند عدول از اصول توسط برخی خواص است؛ زیرا لزوماً هر آن که از اصول و آرمان‌ها عدول می‌کند نخبه نیست؛ بلکه و بسا چرخش‌ها ـ که ناشی از ناپایداری فکری، تذبذب شخصیتی، و خصلت «نون به نرخ روز خوردن» و امثال این آفات است ـ گاه نشانه‌ی نانخبگی و ناپختگی چنین عناصری است؛ و بسا کسانی که بر مبانی و مواضع خویش اصرار می‌ورزند، و همچنان وفادار و پایدار مانده‌اند نخبه‌تر و برگزیده‌تر باشند.
براساس چه ملاکی کسانی که دچار آفت دگردیسی شده و مبتلا به بیمارهایی چون تجدیدنظرطلبی، ندامت از کرده‌ی صواب و گذشته‌ی پرافتخار خویش و همرزمان و همالان، گرفتار آفت فرافکنی و سیاه‌نمایی، عافیت‌طلبی و محافظه‌کاری می‌شوند، نخبه‌اند؛ اما کسانی که بر مبانی و مواضع اصولی و میثاق انقلابی خود همچنان پایبند و پایدار مانده باشند، و صرفاً به دلیل اینكه بر اصول و آرمان‌ها اصرار مي‌ورزند و از ثبات فكري برخوردارند نخبه نیستند؟ ولو اینکه متفكری فرهیخته، عالمی آگاه به زمان و دانشگاهی فاضل و صاحب صدها اثر علمی فکری فاخر باشند؟
تعبیر صحیح و واقع‌بینانه از این پدیده، اگر بتوان آن را به مثابه یک نظریه تلقی کرد، عنوان «چرخش چهره‌ها» است؛ یعنی چهره‌ها و مشاهیر گاهی دچار یک نوع عدول و اعراض از مبانی و اصول می‌شوند و چنين چيزي در تاریخ ملل، در سیر تاریخ اسلام بسیار رخ داده و در جامعه‌ي کنونی ما نيز می‌تواند اتفاق بیافتد.
با توجه به تبیینی که عرض شد، من به امکان وقوع پدیده‌ی «چرخش چهره‌ها» و حتی و فراتر از آن به «چرخش جبهه‌ها» به عنوان یک واقعیت تکرارپذیر باور دارم؛ چرخش چهره‌ها به معنی تغییر و تبدل موضع مشاهیر یک جامعه و عناصر اجتماعی شناخته‌ی در میان یک ملت، امری عادی است و تصور می‌کنم این حقیقت می‌تواند چونان یک نظریه‌ی اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. ایران عهد انقلاب نمایشگاه عظیمی از چرخش چهره‌ها بوده است!

* آیا این پدیده را می‌توان در ذیل فرایند اجتماعی ریزش و رویش تحلیل کرد؟
پدیده‌ي «چرخش چهره‌ها» همان مقوله‌ي «ریزش و رویش» نیست؛ زیرا چرخش چهره‌ها امری یکسویه و مختص به خواص اجتماعی است، ریزش‌ها و رویش‌ها مقوله‌اي دو سویه است و نیز مخصوص خواص نیست بلکه پدیده‌ی فراگیرتری است، در هر جامعه‌ای و نسبت به هر امری ریزش‌هایی و رویش‌هایی رخ می‌دهد، و البته باید سنجید و مشخص كرد که روند رویش غلبه داشته است یا روند ریزش؛ در صورت غلبه‌ی روند ریزش، می‌توان آن را نشانه‌ی فروپاشی موضوع و محور پدیده، قلمداد کرد. قوام روزافزون و دوام پرسطوت، اقتدار رو به تزاید، بالندگی و پیشروندگی پرشتاب انقلاب اسلامی، فتوحات و مرزگشایی‌هاي پیاپی آن در نقاط مختلف جهان، حاکی از این است که الحمدلله رویش‌ها بر ریزش‌ها در فرایند حیات انقلاب اسلامی غلبه دارد و این روند امیدبخش در داخل و خارج كشور کاملاً محسوس و مشهود است.
در اين خصوص می‌توان به رفتار اجتماعي خودجوش اخیر، يعني واقعه‌ای که مردم در بدرقه‌ي شهدای غواص خلق کردند، مثال زد. اگر جمعيتي كه برای تشییع شهدا آمده بودند را تحلیل اجتماعی و نسلی بکنیم، به نکات بسیاری پی‌خواهیم برد، از جمله به روند غلبه‌ی رویش‌ها بر ریزش‌ها، اکثریت حاضرین به نسلی تعلق داشتند که در زمان شهادت این غواصان یا متولد نشده بودند یا کودکان خردسالی بیش نبودند، اما آن روز چنان آرمانخواهانه، قدرشناسانه، شورانگیز و پرنشاط به صحنه آمدند که به جهت ازدحام جمعیت، طی مسافت کمتر از دوهزار متری فاصله‌ی میدان بهارستان تا معراج شهدا در خیابان بهشت، ده ساعت به درازا کشید، این مسئله يعني غلبه‌ي رويش بر ريزش.
حوادث و جریانات بیرون از مرزهاي كشور نيز همین واقعیت را تأیید می‌کند؛ انقلاب اسلامی ایران سه دهه قبل اتفاق افتاده، اما امروز، بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی در جهان و منطقه در حال گسترش و شکوفایی است، امروز انقلاب اسلامی در منطقه اقتدار بی‌نظیری فراچنگ آورده و در جهان هواداران بی‌شماری دارد، هواداراني كه با آرمان‌های انقلاب به صورت احساسی و عاطفی و موج‌واره برخورد نمي‌كنند، بلکه برخورد آنان با مبانی و مواضع انقلاب کاملاً خودآگاهانه و عمیق و با ویژگی‌ها و خصایل پایدار است. به موازات پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی، انقلاب‌های بسیاری در نقاط مختلف جهان اتفاق افتاد اما به سرعت افول کرد و برچیده شد، اما همچنان این انقلاب و جریان‌های هوادار آن که دامنه‌ي انقلاب اسلامی قلمداد می‌شوند، بالنده پیش می‌روند. این نكته نيز نشان‌دهنده‌ي غلبه‌ي رویش بر ریزش در مقیاس جهانی و برون‌مرزی است.
ریزش همانند رویش اجتناب‌ناپذیر است، مهم این است که روشن شود کدامیک بر دیگری غلبه دارند و خوشبختانه ما مي‌بينيم درباره‌ی انقلاب اسلامی، روند رویش بر آفت ریزش غلبه دارد.
هرچند جريان چرخ چهره‌ها در انقلاب اسلامی نیز یک جریان غالب نیست؛ اما یک پدیده واقعی در جامعه ماست. مشاهده می‌کنیم که چهره‌ها یا حتی جبهه‌هایی به تدریج اما ظاهراً یکباره تغییر موضع می‌دهند! آن‌چنان که آن فرد یا جریان، دیگر می‌شود. اگر فهرستي از مواضع پیشین یک چهره یا یک جریان تهیه شود احساس می‌شود كه گویی صددرصد دیگر شده است! به‌طوری که یک فرد یا جریان، تمام قد در مقابل خود تاریخی‌اش می‌ایستد، حکایت «موسیی با موسیی در جنگ شد» است! مصادیق اين پدیده در جامعه‌ي کنونی ما کم نیست.

*چرا چنین پدیده‌ای در جامعه‌ي ما رخ می‌هد؟
پدیده‌ی چرخش چهره‌ها یک پدیده‌ی هزارتوست و لهذا تحت تأثیر علل و عوامل گوناگونی صورت می‌بندد؛ البته چرخش‌ها در جامعه‌ی ما بیش از آنکه مدلل و منطقی باشند، معلل یا مصلحتی‌اند؛ علل و عوامل چرخش چهره‌ها می‌تواند به دو دسته‌ی کلان علل معرفتی و عوامل غیرمعرفتی تقسیم شود. هر یک از این دو دسته‌ی کلان نیز به اقسام بسیاری تقسیم می‌شود که مجال اين گفت‌وگو فرصت مناسبی برای تبیین همه‌ی آنها نیست، من در این مجال مختصر تنها به برخی از آنها اشاره می‌کنم.
عوامل معرفتی: در بخش عوامل معرفتی به موارد فراوانی می‌توان اشاره كرد، از جمله: فقر معرفتی و كم‌سوادي دینی و انقلابی. در اوج مراحل نهایی مبارزات با رژیم ستمشاهی و اوايل پیروزی انقلاب، عده‌اي از روي احساسات، انقلابی شدند و احیاناً در فرایند برقراری دولت اسلامی پست گرفتند و چهره شدند، و هنگامي كه به مرور زمان، احساسات فروکش کرد و يا عقايد مورد هجوم قرار گرفته و توسط دشمن بمباران فرهنگی ‌شد، چون اینان از عمق معرفتی برخوردار نبودند، کوتاه آمدند یا به تعبیر عامیانه اما رسا کم آوردند! آرام آرام از مدار خارج می‌شوند و از مسیر رود خروشان به ساحل امن می‌‌برند. اين عامل معرفتي در ميان توده‌ها و افراد بدون معلومات دینی و فاقد آگاهی عمیق انقلابی بسيار مؤثر بوده است، من برای تمام مواردی كه ذکر می‌کنم شواهد مشخص سراغ دارم، اما به جهت پرهیز ایجاد حساسیت و تحفظ بر حیثیت افراد از نام‌بردن اجتناب می‌کنم.
عامل دیگر معرفتی، «بیدارشدگی رسوبات و رگه‌های انحرافی» بازمانده در لایه‌های هزارتوی اذهان است؛ اندیشه‌ها و عقاید انحرافی و التقاطی که در دوره‌های قبل از انقلاب از ناحیه‌ی بعضی از شخصیت‌های شاخص تاثیرگذار آن دوران‌ القاء مي‌شد، یکی پس از دیگری بازیابی شده خودنمایی می‌کند و در قالب زاویه پیداکردن با مبانی و آرمان‌های زلال انقلاب اسلامی جلوه می‌کند.

* درباره‌ي این رسوبات و رگه‌های انحرافی باقی‌مانده از قبل انقلاب توضیح بیشتری بفرمایید.
قبل از انقلاب جبهه‌ها چندان تفکیک شده نبود، همه‌ی آثاری که از سوی همه‌ی جریان‌های مبارز، حتی کسان و گروه‌های دارای زاویه‌ی انحراف مورد مطالعه‌ی جوان‌ها بود مثلاً عناصری بودند که در جبهه و طیف واحد مبارزه قرار گرفته بودند که (به تعبیر امروزین آن) گرایش نواعتزالی داشتند و تحت تأثیر نواعتزالیان جهان عرب یا شبه‌قاره بودند؛ تحت تأثیر کتاب‌هایی که آن زمان ترجمه و در بین جریان‌های مبارز و روشنفکر عرضه و مطالعه می‌شد. همچنين لیبرال‌هایي که در قالب جبهه‌ي ملی، نهضت آزادی و خرده‌حزب‌های منشعب از جبهه‌ي ملی در عرصه‌ی مبارزات کمابیش حضور داشتند؛ نویسندگان و اندیشمندانی از آنان همچون مرحوم بازرگان که تفکر لیبرالی ـ اسلامی داشتند (اگر این ترکیب، ترکیب متناقضی قلمداد نشود) و می‌توان از آنها به «گفتمان الهیات اجتماعی راستگرا» تعبیر کرد، آثاری تألیف و منتشر می‌کردند و مورد مطالعه‌ی عناصر مبارز بود و قهراً محتواً و مفاهیم آن در ذهن خوانندگان جایگیر می‌شد و عده‌اي نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.
همين‌طور جریان‌های سوسیالیستی که در عین داشتن عِرق دینی، به لحاظ فکری، اجتماعی و اقتصادی به‌شدت متأثر از سوسیالیسم مارکسی بودند، افرادي همچون مرحوم شریعتی، پیمان، و حتی سازمان مجاهدین و خرده‌گروه‌های مبارز، آثاری را منتشر می‌کردند و به دست جوان‌ها می‌رسید و می‌خواندند. بنده از این طیف در طیف الهیات اجتماعی به «الهیات چپ‌گرا» تعبیر می‌کنم. اين عده هم می‌خواستند مسلمان باشند و هم سوسیالیست؛ اينها حتی از ابوذر هم قرائت سوسیالیستی ارائه می‌کردند. و جریان‌های مختلف دیگر که اکنون مجال ذکر آنها نیست.
اين جريان‌ها در آن زمان افراد بسیاری را به خود جذب می‌کردند و در عصر مبارزات، روی جوان‌ها و نوجوان‌ها تأثیر می‌گذاشتند و رسوبات آنها باقی ماند. اين رسوبات در مقطعی برجسته و برملا شد و سبب شد عده‌اي از متن انقلاب اعراض و عدول کنند.
عامل معرفتی دیگر اینکه جبهه‌بندی‌های جهانی فکري نيز امروز به‌شدت تأثیرگذار هستند. بعضی اشخاص و جریان‌ها در داخل کشور الآن وجود دارند که متأثر از جریان‌های فکری جهانی‌اند، این افراد نیز به دلیل تهافت و تفاوت مبادی فکری مورد قبول خود با مبانی نظری انقلاب، آرام آرام از بدنه‌ي انقلاب فاصله می‌گیرند. مثلاً عده‌اي دنباله‌رو تفکر پوپر هستند، و جماعتي دیگر دامنه‌ي تفکر هایدگر قلمداد می‌شوند، در مواقع و مواضع حساس، تفاوت نظر به تهافت عمل منتهی می‌شود و موجب چرخش آنان می‌شود و از انقلاب عدول و اعراض می‌کنند. البته برخي نيز مقاومت می‌کنند.
سیطره‌ی علوم انسانی غربی نیز نقش بسزایی در چرخش‌ها ایفا کرده است. افراد وقتی دانش سکولار را فرا می‌گیرد، اگر از ایمان قوی برخوردار نباشد و آگاهانه با آن مواجه نشود، آسیب می‌بینند. علوم انسانی غربی و سکولار را باید فرا گرفت، اما آگاهانه و آزادانه و نه جاهلانه و مقلدانه.
علل معرفتی فراوان دیگري نيز قابل طرح است كه من در این مجال به ذکر همین چند نمونه بسنده مي‌كنم از اشاره به سایر موارد احتراز می‌کنم؛ شاید فرصتی دست دهد که به کمال همه‌ی موارد را به صورت طبقه‌بندی شده شرح کنم، ان شاء الله.

* درخصوص عوامل غيرمعرفتي دخيل در پدیده‌ی چرخش چهر‌ه‌ها و فرایند تجدیدنظرطلبی توضيح بفرماييد.
عوامل غیرمعرفتی بسیاری در این میان هست که منشأ این چرخش‌ها و تغییرها و تجدیدنظرطلبی‌ها به‌شمار مي‌رود؛ این عوامل می‌تواند به گروه‌های گوناگونی دسته‌بندی شود كه ازجمله‌ي این علل مي‌توان به «جهات روانی» اشاره كرد. افرادی زمانی جوان بوده‌اند و وارد گردونه‌ی مبارزه شده‌اند، جوان سر پرشوری دارد، جوان پرانرژی است، جوان نوخواه است، معترض و منتقد است. اين عناصر جوان به اقتضاي احوال روان‌شناختی به انقلاب می‌پیوندد؛ اما وقتی شور جوانی افول می‌کند، برخی افراد عافیت‌طلب، محافظه‌کار و گوشه‌گیر می‌شوند و تمايل دارند كه با دیگران سازش كنند و با آنها كنار بيايند. وقتي سن و سال اين دسته از افراد بالا مي‌رود، روح مبارزه و نشاط انقلابی را از دست می‌دهند. البته معلوم می‌شود انقلابي‌گري اينها نيز همانند عده‌اي كه تحت تأثیر برخی عوامل معرفتی مانند کاستی معرفتی و سطحی‌نگری دچار دگردیسی می‌شوند، سطحی و احساسی است. اين عده نيز به لحاظ عاطفی، احساسی و روانی سطحی هستند و انقلابي‌گري در عمق جانشان ریشه نداشته است. به همین جهت تاب نمی‌آورند و تحول سنی آنها به تحول فکری، معرفتی و رفتاری منتهی می‌شود.
گاه نيز تندروی‌های غیرمنطقی و افراط در قالب تفریط و کندروی‌ها ظهور پيدا مي‌كنند. تندروی آفت است. تندروی و افراط و رفتار غیرمنطقی و غیراصولی حتا در هواداری از حق، خطرناک است. اصولاً تندروی بی‌مبنا و منطق در هر سو که باشد خطرناک است! تندروهای انقلابی بسياري بودند که به کندروهای انقلابی و حتي تندروهای ضدانقلاب امروز بدل شدند. نه تنها محافظه‌کار شدند که گاهی در مقابل انقلاب نيز ایستادند. تندرو‌های فاقد مبنا و منطق وفادار نیستند و همواره در معرض عدول و اعراض قرار دارند. برخي نيز تحت تأثیر چنین عاملی دگرگون می‌شوند.
لطمه‌دیدن از فرآیند انقلاب ـ به درست يا به اشتباه ـ عامل دیگر است. گاهی ممکن است یک قاضی و يا يك مدير اشتباه کرده و موجب تضییع حق فرد يا افرادي شده باشد؛ چنين چيزي مي‌تواند در مواضع فرد تضییع‌ حق شده و اطرافیان او تأثير بگذارد. مدیران و مسؤولان باید مراقب اعمال و عواقب بی‌دقتی‌های خود باشند که تاوان بدکرداری آنها را انقلاب می‌پردازد، آنان در این دنیا باید در مقابل خون شهدا و در محکمه‌ی تاریخ و وجدان خود، و در آخرت نیز در بارگاه عدل الهی آماده‌ی پاسخگویی باشند، اینان باید بدانند که با ندانم‌کاری‌ها و خطا و خیانت خویش ثمره‌ی خون دل‌های انبیا و اولیا و دسترنج مصلحان و شهدا را به باد می‌دهند.
عامل دیگر، تأثیرپذیری از اطرافیان است. ملازمان و نزديكان منحرف و منافق، در روند «چرخش چهره‌ها» بسیار مؤثر هستند. به فردي گفتند چرا معتاد شدی؟ گفت: «امان از رفیق بد»! اما زغال خوب هم بی‌تأثير نبود.
دست‌یابی به جاه و جیفه نيز نقش مهمي در چرخش‌ها و تبدل‌های نظری و عملی دارد. بسیاری از افراد هنگامي كه به ثروت و قدرت می‌رسند محافظه‌کار می‌شوند و قصد حفظ مال و موقعيت خود را دارند. به جاه و جیفه رسیده‌اند و دیگر نمی‌توانند به صاحبان قدرت و ثروت اعتراض کنند، خود جزء همین طبقات شده‌اند و در نتیجه اشكالات و انتقادات به خود همینان نيز برمی‌گردد.
عامل دیگر «دیون سیاسی» است. گاهی یک رفاقت قدیمی باعث تغییر موضع رفیق دیگر مي‌شود، حال مثبت باشد یا منفی. پیوندهای حزبی نیز بسیار مؤثر است. گاهی شخص کاری به حق و باطل ندارد و براي او تنها اين مهم است كه موضع جبهه و جریان فكري حزبش چیست. هرچند در آغاز ممكن است در دل راضي نباشد، اما آرام‌آرام دلش نيز عوض می‌شود. وقتی در انتخابات کسی از کس و کسان کمک گرفته است وامدار او شده است باید به نحوی حامی خود را راضی نگه‌دارد. زمانی که کسی چشم طمع به حمایت جریانی یا کسانی دارد، هرچند در ظاهر با آن جریان یا کسان همسویی و هم‌آوایی می‌کند؛ اما این همسویی و هم‌آوایی ظاهری و مصلحتی، در نهايت منتهی به تغییر مواضع واقعی می‌گردد!
احساس حقارت ناشی از ناکامی‌ها نيز موثر است. فرد با خود مي‌گويد چرا رفیق من ارتقاء پیدا کرد؟ چرا فلان فرد محبوب جامعه شده است؟ چرا من چنین نباشم و نشوم؟ برای جلب انظار و کسب محبوبیت دست به کار می‌شود و این به تحول و تبدل منجر می‌شود.
عوامل اجتماعی نيز گروه مهمی از علل و عوامل چرخش‌ها را تشکیل می‌دهند. سلطه‌ی نافذ فرهنگ غربی بسیار مؤثر است؛ سفرها، ارتباطات با ملل، اقامت در کشورهای غربی به جهت تحصیل و مأموریت مؤثر است. من از زبان بعضی چهره‌های چرخش‌کرده مستقیماً شنیده‌ام که ما تا زمانی که به غرب نرفته بودیم این‌طور فکر نمی‌کردیم. مدتی که در غرب ماندیم، اين‌گونه شدیم؛ تصور مي‌کند که راه را پیدا کرده است؛ می‌گوید وقتی در بستر فرهنگي غرب زندگی کردم ذهن و زبان و زندگی‌ام تغییر کرد.
عوامل اجتماعی دیگري چون تشویق‌های بی‌جا نيز اثر دارند. متملقان منتظرند کسی چیزی بگوید تا او را تشويق كنند. هرچند که اين گفته‌ها بی‌ربط، بی‌اساس و حتی خلاف عقل و دین و مصلحت و منافع ملی باشد. به او می‌گویند: احسنت! چه شهامتی، چه شجاعتی، نظریه‌ی جدید ارائه کردی، حرف تازه‌ای زدی! این تشویق‌های بی‌جا افرادی را که فاقد ظرفیت‌اند و روح کوچکی دارند، مغرور و از خودبي‌خود می‌کند.
برخورد حضرت امام با این‌گونه صحنه‌ها را مشاهده كنيد. صحبتی که در مجلس اول مرحوم آقای فخرالدین حجازی به عنوان نماینده اول آن دوره در محضر امام کرد تبدیل به خاطره‌ي ملی شده است. مرحوم حجازي تعابیر بلندي را به زبان آورد كه همه درست بود؛ اما امام با آن لحني توأم با مزاح به مرحوم آقای حجازی فرمودند: آقای حجازی جوری حرف می‌زند که آدم باورش می‌شود. یا در اوج اقتدار و محبوبیت و هنگامي كه دشمن چندده‌ساله او و دین و ملت ، شکست خورده است، و میلیون‌ها دل فرودگاه او شده‌ است و یک ملت منتظر است تا هواپيماي او بر قلب آنها فرود بیاید، و درست در زماني كه احتمال می‌دهد حتا هواپيما را ساقط كنند و يا بربايند، در جواب کسي كه از ايشان مي‌پرسد چه احساسي داريد؟ جواب مي‌دهند: «هيچ احساسي ندارم». این روح بلند و عظیم کجا و آن کسي كه به وزش نسیم تملق فردی همچون خود، جانش جابه‌جا می‌شود و دلش می‌لرزد کجا؟
دسته‌ي دیگر عوامل غیرمعرفتی عوامل اخلاقی هستند. حسد از این جمله است که هم حیث روانی دارد و هم جنبه‌ي اخلاقی. حیث روانی آن به اين دليل است كه ارادی نیست و از جمله رذایل غیرارادی است که فقط باید آن‌را مهار و مدیریت کرد.
شهرت‌طلبی و آوازه‌جویی نيز جزء اين عوامل مهم غیرمعرفتی است، بعضی از مخالفت‌ها، اعراض‌ها و موضع‌گیری‌ها، چیزی جز این نیست که فرد می‌خواهد خودی نشان بدهد و بگوید من هم هستم. متفاوت حرف می‌زند تا جلب توجه کند و این بلای عظیمی است و کم نیستند کسانی که برخلاف میل قلبی‌ و حتی عقیده‌شان سخن می‌گویند، تا دیده شوند! «هوس دیده‌شدن» مسئله‌ي كوچكي نیست و ازجمله عوامل روانی، بلکه اخلاقی مهم و بسیار مهم در «چرخش چهره‌ها» است.
انسان گناهكار هر گناهی که می‌کند یک قدم از حقیقت فاصله می‌گیرد و اگر روند معصیت‌کاری را متوقف نکند زاویه او با حقایق، دین، شریعت و انقلاب روزافزون خواهد شد.
علل و عوامل اخلاقی نیز بسیارند و باید سر فرصت و به تفصیل به آنها پرداخته شود، زیرا به نظر می‌رسد این گروه، بیش از سایر علل در اعراض مشاهیر و توده‌ها از انقلاب اسلامی که جوهری اخلاقی و معنوی دارند نقش‌آفرینند.
* امروز شاهدیم عده‌اي به تحریف آرای حضرت امام(ره) روی آورده‌اند. مقام معظم رهبری نيز در سالگرد رحلت امام به این مسأله اشاره کردند. آنها به جای اینکه شجاعانه اعتراف کنند که تغییر کرده‌اند، سعی می‌کنند امام را به نفع خود تفسیر کنند. چطور چنین چیزی ممکن است که بعد از بیست‌وچند سال از رحلت امام کسانی به راحتی افکار امام که مدون و ثبت شده است را مورد تحریف قرار دهند؟
اين سؤال را اين‌گونه نيز مي‌توانيد طرح كنيد: چطور شد كه به محض اینکه رسول گرامی اسلام(ص) سر بر بالین رحلت نهاد، بلافاصله تحریف‌ها آغاز شد و آن جریان‌های انحرافی عظیم به‌وجود آمد؟ او که پیامبر اعظم(ص) بود، و راه و روش او نیز اصل اسلام بود؛ امام(سلام الله و رضوانه علیه) فرزند رسول الله(ص) بود و انقلاب اسلامی نیز جرقه‌ای و جلوه‌ای از آن اسلام ناب بود؟ «برایی‌های تحریف» اسلام و انحراف از مسیر پیامبر اعظم(ص) طابق النعل بالنعل، پاسخ «چرایی‌های تحریف» مکتب انقلابی حضرت امام(س) و انحراف از مسیر انقلاب اسلامی است. بسیاری از علل و عواملی که مورد اشاره قرار گرفت در پس رحلت پیامبر(ص) نیز رخ داد؛ کسانی که درصدد تحریف حضرت امام‌اند مکتب او را مانع چرخش‌های خود می‌بینند، اینان می‌خواهند با تحریف امام راه را برای انحراف‌ها و چرخش‌ها هموار کنند.
اگر عده‌اي به رغم اعراض از نظام و انقلاب باز هم خودشان را به امام و انقلاب منتسب می‌کنند مي‌تواند نقطه‌ی مثبت و امیدوارکننده‌ای باشد؛ نباید آنها را برانیم. باید بگوییم شما هنوز هم در طیف انقلابید و در دامان رحمت انقلاب هستید؛ بسا منفعل شوند و به گذشته و مبانی و مواضع درست انقلابی‌شان برگردند. البته این حالت یک وجه منفی نيز دارد و آن اینکه آنها با این رفتارها دارند نفاق می‌ورزند.
از نكات مثبت اين وضعيت نيز مي‌توان به اين مسئله اشاره كرد كه ممكن است اينها در باطن همچنان حق را با انقلاب بدانند و حقانیت انقلاب و راه امام را قبول داشته باشند؛ منتها دچار یک وضعیت دوشخصیتی شده باشند، از سویی امیالشان آنها را به سمت فرنگی‌اندیشی و فرنگی‌مآبی می‌راند و علاقه دارند در مقام فکر و عمل فرنگی باشند؛ اما از حیث دیگر بعضی از احساسات و عواطف و خاطرات و وجدان چندلایه درونی‌شان به آنها می‌گوید که حق با امام بود. ما باید بر همین وجه مثبت مسئله تکیه کنیم. ما باید امام را برای آنها درست تفسیر کنیم و سعی کنیم آنها را به گذشته‌ی انقلابی‌شان ارجاع بدهیم؛ بلکه باید به آنها بگوییم امام نیاز به تفسیر ندارد، از امام قرائت‌های متعدد ارائه نکنید. امام نصوص و محکمات فراوانی دارد، مواضع و کلمات و تعالیم امام به حدی مبانی محکمات دارد که هرگز جای خدشه و شبهه‌اي را باقي نمی‌گذارد.
ملاحظه می‌کنیم که رهبر فرهیخته انقلاب اسلامی احساس خطر می‌کند و لازم می‌داند که بار دیگر البته برای چندمین بار راه امام را با اشاره به اصول اساسی آن، مکتب‌وار و شفاف تبیین کند. ايشان این کار را در گذشته نيز انجام داد‌ه‌اند؛ سال‌ها پيش در همين مراسم 14 يا 15 خرداد در حرم حضرت امام سخنرانی داشتند و اين تبیین را با ادبیات آن زمان ارائه کردند.
این مسئله به دلسوزان و مشفقان انقلاب و پیروان حقیقی حضرت امام دیکته و تأكيد می‌کند که از این نقطه‌ي امید استفاده کنید و امام را آنچنان که بوده و هست معرفی کنید. خطاب به كساني که همچنان نوعی علاقمندی و ارادت به حضرت امام در درونشان وجود دارد، مي‌گويم امام را آنچنان که بود و هست بیان کنید. این تکلیف ماست و تکلیف کسانی که امام را آنچنان که بوده می‌فهمند و می‌خواهند. این وظیفه‌ي جدیدی است که بر دوش کسانی که در فضای گفتمان اصیل انقلاب تنفس می‌کنند نهاده شده است.

جدیدترین اخبار

پربازدیدتری ها