سخنرانی آیت الله رشاد در جلسهي آزمون پذيرش طلاب حوزهي علميه استان تهران، سال تحصيلي 95ـ96
تهران، مصلاي تهران
ابتدا، حضور يكيك شما جوانان پاكدل و پاكيزهروح كه عزم حضور در اردوگاه حضرت حجت(عج) كردهايد، خيرمقدم عرض ميكنم. به اردوگاه آن بزرگوار خوش آمديد و انشاءالله كه وارد شدهايد. لحظهي سرنوشتسازي براي شما هست، و به عنايت و تقدير الهي انشاءالله، هم به لحاظ صوري و هم به لحاظ باطني پذيرفته ميشويد، كه سرباز امام زمان عليهالسلام بشويد.
فضاي حوزه پيش از آنكه فضاي علم باشد فضاي عمل است و بايد كه فضاي عمل باشد. در حوزه بيش از آنكه به معرفت اهتمام بشود بايد به معنويت اهتمام شود. از تفاوتهاي اساسي حوزه با دانشگاه آن است كه دانشگاه محل دانش است و اگر دانشگاه ما موفق باشد بايد به توليد و ارتقاي دانش و گسترش مرزهاي معرفت بپردازد؛ اما در حوزه علاوه بر دانش و معرفت، معنويت نيز هست و بلكه در حوزه معنويت و تقوا و تهذيب اساس است. دانشگاه گويي بنا ندارد كه نفوس را تربيت كند، اما حوزه علاوه بر آنكه توليد علم ميكند و جوانان در حوزه بايد ارتقاي معرفتي پيدا كنند، بايد انسانسازي هم بكند. جواناني با طينت و فطرت سالم و روح پالوده بيايند و از ميان آنان شخصيتهاي تاريخساز كه ياران حضرت حجت سلامالله عليه هستند تربيت شوند.
هنگامي كه يك نفر وارد امتحان ميشود و پس از گذراندن مراتب گزينش و پذيرش وارد مدرسهي علميه ميشود، عزم كرده است كه آيتالله بروجردي، علامه طباطبايي، امام خميني، سيد مرتضي، علامه حلي و محقق حلي آينده بشود. بناست كسي كه وارد حوزه شد، در فضاي حوزه جايگزين بزرگاني بشود كه تاليتلو معصومين هستند. بعد از حضرات معصومين عليهمالسلام، امثال اين اعاظم را كه نام برديم تاليتلو ميدانيم. اين بزرگواران آنقدر عظيم و بزرگ بودند كه راجع به بعضي از آنها گاهي گفته شده كه شبههي عصمت وجود دارد. راجع به بزرگي سؤال شد كه مراتب عدالت و تقواي ايشان را چگونه ميبينيد؟ در جواب گفته شد كه درخصوص ايشان شبههي عصمت هست؛ يعني آنچنان پاكيزه است كه گويي در مرز معصوميت قرار دارد و همانند ائمه است.
گاهي از خود بعضي از اعاظم سؤال ميشده كه آيا ميشود مؤمني پيدا شود كه در همهي عمر هرگز گناه نكند؟ راجع به مرحوم آيتالله بروجردي چنين گفته ميشود كه در جواب فرموده بودند در همهي عمر حتي ذهن من هم به سمت گناه نرفت؛ يعني فكر گناه هم نكردم. كساني كه وارد عرصهي حوزه ميشوند بناست چنين شأن و شخصيتي را احراز كنند. راه بسيار دشوار و سختي است. كسي كه در اين سلك درميآيد رسالت عظيمي را به دوش ميگيرد و بين حوزه و دانشگاه در اين خصوص تفاوت اساسي بسياري هست. شأن دانشگاه بهجاي خود، ما به دانشگاه نياز داريم، دانشگاه خدمت ميكند و نيرو تربيت ميكند، اما دانشگاه عمدتاً براي نيازمنديهاي بدن و فيزيك زندگي انسان نيرو تربيت ميكند، اما بناست كه حوزه براي روح و فرافيزيك و متافيزيك حيات انسان نيرو تربيت كند. كساني كه به حوزه وارد ميشوند بناست كه طب روح فرا بگيرند و قهراً و قبلاً بايد روح خود را پالوده باشند. درواقع حوزه و قلمروي كار و فعاليت حوزه، نفس و روح انسان است.
نكتهي ديگر اينكه انشاءالله اگر خداوند متعال توفيق حضور در اردوگاه حضرت وليعصر عليهالسلام را به ما عنايت فرمود، سعي بفرماييد از همان بدو ورود با برنامه وارد شويد. برنامهريزي روزانه، هفتگي، ماهانه، سالانه، مقطعي و حتي در همهي عمر. بايد بدانيد چرا وارد حوزه شدهايد؟ اين چرايي هم مشخص است و رسالت ما اين است كه اولاً نفس خود را تربيت كنيم و بعد از آنكه به آداب الهي مؤدب شديم، نفوس ديگران را تربيت كنيم. اين رسالت اول ماست كه حتماً نياز به برنامهريزي دارد. براي همهي دوران بايد برنامهريزي كرد. از همان اول بايد بدانيم چكار ميخواهيم بكنيم و چگونه. چرا و چگونه؟ روش و مسير كجاست؟ غايت را بدانيم، چرايي را بدانيم، بدانيم چكار ميخواهيم بكنيم و چگونه بايد اين كار صورت بپذيرد كه چنين سيري نيازمند برنامهريزي جدي است. قبل از آنكه به اميد مدير مدرسه و مدرس باشيم خود ما بايد برنامه داشته باشيم.
در هر صورت آغاز كار است و مجلس نوراني و مقدس است و انشاءالله اگر پذيرفتهشديد، روزگاري كه جزء علماي بزرگ خواهيد شد و فيلسوف و فقيه و شخصيت علمي نوآوري خواهيد شد، اين لحظه و اين روز براي شما خاطرهي شيريني خواهد بود. اگر خدايي نكرده كساني هم توفيق ورود پيدا نكردند نبايد مأيوس بشوند. در فرصتهاي بعدي باز هم اقدام كنند و اگر باز هم موفق نشدند مبادا اين امر را منفي تلقي كنند. به هر حال علاوه بر برنامهريزي و تدبير ما، قضا و قدر هم عمل ميكند و تقدير نيز هست. گاه ممكن است كه خداوند متعال براي ما رسالت و جايگاه ديگري را تقدير كرده باشد كه اگر نتوانستيم در اين مسير قرار بگيريم، خداوند، اگر لايق باشيم، در مسير ديگري ما را به كار خواهد گرفت.
در هر حال تأكيد من به تقوي، تقوي، تقوي است كه از طريق تهذيب، تهذيب و تهذيب بهدست ميآيد. عالِم مهذب قطعاً مفيد است و عالم غيرمهذب، هرچه باسوادتر باشد خطرناكتر است. لهذا من در اينجا بيش از آنكه به درس و بحث و تعليم و تعلم تأكيد كنم، به تهذيب و تقوي و معنويت تأكيد ميكنم و عرض خود را با يك حديث و يك سؤال بهپايان ميبرم.
روز گذشته به روايت مرحوم شيخ طوسي روز شهادت امام كاظم عليهالسلام بود. آن بزرگوار ميفرمايند: «مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُون وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ يَرَ الزِّيَادَةَ فِي نَفْسِهِ فَهُوَ إِلَى النُّقْصَانِ وَ مَنْ كَانَ إِلَى النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْحَيَاةِ» (وسائل، ج16، ص94)؛ هر آن كسي كه دو روزش برابر باشد، يعني امروز نسبت به ديروز جلوتر نرفته باشد، اين فرد ضرر كرده است؛ و آن كسي كه عقبگرد كرده باشد و امروز او بدتر از روز قبل باشد ملعون است و خداوند به او لعنت ميفرستد. و كسي كه نتواند ارزيابي كند كه آيا پيشرفت ميكند يا خير؟ و پيشرفت محسوس ندارد، قطعاً دچار نقصان و زوال شده است و كسي كه چنين است و پيشرفت او محسوس نيست، زندگي او بيفايده است. كسي كه پيشرفت نميكند اگر از اين دنيا رخت بربچيند بهتر است و به نفع اوست؛ زيرا مستمر در حال ضرر است و به تعبير عاميانه هرگاه جلوي ضرر را بگيريم منفعت است. انشاءالله به اين كلام حضرت كاظم عليهالسلام توجه كنيم و برنامهريزي كنيم و جديت داشته باشيم و طلبهاي كوشا و جدي باشيم.
يك سؤال هم براي شما عزيزان طرح ميكنم كه البته هر سال اين سؤال طرح ميشود و دوستان نيز پيگير آن هستند. از شما تقاضا دارم انشاءالله بعد از پذيرفتهشدن به اين سؤال جواب بدهيد كه «چرا طلبه شدم؟». هدف و رسالت و غايت و غرضي كه از طلبگي داشتيد تحليل كنيد و توضيح بدهيد. آنچه در متن حاقّ ذهن شما بوده كه به چه دليل تصميم گرفتيد دانشگاه نرويد و به كار ديگري نپردازيد و طلبه بشويد؟ والسلام.